داستان بسیار بسیار جالب نخونی پشیمون میشی!

داستان بسیار بسیار جالب نخونی پشیمون میشی!
دختر در کتابخانه دانشگاه مشغول مطالعه بود
پسر جوانی اومد کنارش و در گوشش گفت میتونم اینجا بشینم
دختر با صدای بلند گفت: "من امشب خونه ات نمیام"
همه دانشجویان که در کتابخانه بودند با تعجب به پسر نگاه کردند و پسرک شرمنده شد رفت و در گوشه ای نشست مشغول مطالعه شد
پس از مدتی دختر وسایلش را جمع کرد وقتی داشت از کتابخانه خارج میشد رفت و در گوش پسر گفت من روانشناسی خوندم میدونم کاری کردم خجالت زده بشی
پسر بلند داد زد :"اوه یک شب 200 دلار زیاده"
همه دانشجوها با نفرت به دختر نگاه کردند
پسرک چشمکی زد و گفت منم حقوق میخونم میدونم چطور بی گناه رو گناهکار کنم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:داستان + کاوشگر روز, ] [ 16:32 ] [ رضا ملک زاده ]
[ ]